بلوغ جامعه در گرو نقد و پرسشگری
هر جامعه ای برای رسیدن به بلوغ فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و علمی نیازمند روحیه پرسشگری و نقادی است. و چه زیبا گفت استاد شهید مرتضی مطهری که شک معبر (محل عبور) خوبی است اما بد جایگاهی است برای توقف. جمهوری اسلامی نیز برای نیل به اهداف و آرمان های خود نیازمند ترویج این روحیه است چرا که روحیه پرسشگری و نقادانه می تواند به بلوغ فکری و سیاسی و فرهنگی مردم کمک کند اما متأسفانه برخی تعصب ها و برداشت های نادرست مانع از نقد درون گفتمانی و روحیه پرسشگری شده است.
علی رغم اینکه همه می دانیم که مسئول یعنی کسی که مورد سؤال و بازخواست قرار می گیرد و باید پاسخگو باشد اما برخی رویه ها و عرف های نادرست مثل فرهنگ چاپلوسی و تعریف و تمجید سبب شده که هرگونه پرسشگری و مورد سؤال و نقد قرار دادن برخی اشخاص همچون شخص ولی فقیه را برابر با ضدیت با ولایت فقیه و انقلاب و ... قلمداد کنیم و هرکسی را که رهبری را مورد سؤال و بازخواست و نقد قرار دهد سریعا برچسب هایی همچون نفاق، بی بصیرت و یا ضدانقلاب، به او حواله دهیم!
باید در این مورد چند نکته را خدمت دوستان و برادران و خواهران انقلابی خود که دلسوز انقلاب و اسلام هستند عرض کنم:
اولا، به تعبیر امیرالمؤمنین که به نقل از پیامبر اسلام (ص) فرمودند: هیچ امت و جامعه ای به مقام قداست نمی رسد مگر آن که در آن جامعه ضعیف بتواند حق خود را از قوی بدون لکنت زبان بگیرد. یا به تعبیری بگویم که در جامعه آرمانی و اسلامی هرکسی باید بتواند هر مقام و مسئولی را مورد سؤال و بازخواست قرار دهد یعنی امکان سؤال کردن از هر مسئولی فراهم باشد. چرا که اصلا پاسخ به سؤالات هست که انسان رو به رشد و تعالی می رساند و اگر امکان پرسشگری و نقد کردن نباشد، در جایی که شخصی دچار ابهام و شبهات می شود چه باید کند؟ به تعبیر شهید مطهری شک و شبهه معبر است و باید از آن عبور کرد نه اینکه در آن ایستاد! و عبور از شک و شبهه امکانپذیر نیست مگر با پرسشگری و دریافت پاسخ دقیق و صحیح.
ثانیا خود مقام معظم رهبری هم در 17 خرداد 96 درمورد روحیه پرسشگری و نقادی می فرمایند: «بنده این نگاه نقّادانهای را که [اینجا] دانشجویان داشتند صددرصد تأیید میکنم. [البتّه] ممکن است بعضی نقدها را وارد ندانم؛ چه آنچه مربوط به دستگاههای قوّهی مجریّه است، چه آنچه مربوط به قوّهی قضائیّه است، چه آنچه مربوط به دفتر رهبری است. ممکن است بعضی وارد باشد، بعضی وارد نباشد، لکن نفْس این نگاه نقّادانه را من صددرصد تأیید میکنم. من میگویم این نگاه نقّادانه و دغدغهمند، از دانشجو و محیط دانشگاه نباید گرفته بشود. هم نقّادانه، هم آرمانگرایانه؛ باید دنبال آرمانها باشند. روی کاستیها و کژیها علامت سؤال بگذارند؛ دانشجو باید کاستیها را ببیند، کجیها را ببیند، عیوب را ببیند و سؤال کند. حالا ممکن است طرف، برای جواب ندادن به این سؤال یک عذر موجّهی داشته باشد، لکن این موجب نمیشود که شما سؤال نکنید؛ شما سؤال کنید. روحیّهی سؤال کردن، امربهمعروف، نهیازمنکر، مطالبهی جدّی آرمانها و ارزشها در دانشجو، روحیّهی قابل قبول است.»
از طرفی هم باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که برخی مواقع برخی افراد در مسائل مختلف ممکن است در مورد نوع نگاه و موضع گیری رهبری در مورد یک مسئله دچار شک و شبهه ای شود که آیا این رفتار رهبری در این مورد درست است یا خیر؟ در مقابل برخی از افراد که خود را سینه چاک ولایت و ذوب در ولایت و ... می دانند به طرف تشر می زنند که شما چرا این حرف را می زنید و این سؤال را می پرسید و ... . باید این را ذکر کنم که ما که ادعای ولایتمداری داریم اگر پاسخی برای سؤال طرف مقابل دارید که پاسخ دهیم چرا بجای پاسخ، نسبت به شخص عصبانی می شویم؟ چه دلیلی دارد که عصبانی شویم؟ اتفاقا این نوع موضع گیری ها و عصبانیت های بی مورد و نابجا به عکس طرف را اگر نسبت به صحت یا اشتباه یک عمل رهبری دچار شک بوده را به یقین می رسانیم که رهبری در فلان مورد اشتباه کرده و شما باید مطیع باشید و پرسشگری ممنوع!!!
هیچ ایرادی ندارد که یک فرد انقلابی دلسوز نسبت به برخی از مواضع رهبری و سخنان رهبری سؤال یا حتی نقد هم داشته باشد چنانچه خود حضرت آقا هم اینگونه موارد را ضدیت با ولایت فقیه نمی دانند. چنانچه در دیدار دانشجویی 17 مهر 1386 در جواب دانشجویی می فرمایند: «این برادر عزیزمان میگوید «ضد ولایت فقیه» را معرفی کنید. خوب، «ضد» معلوم است معنایش چیست؛ ضدیت، یعنی پنجه در افکندن، دشمنی کردن؛ نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نیستم؛ ممکن است کسی معتقد به کسی نیست. البته این ضد ولایت فقیه که در کلمات هست، آیهی مُنزل از آسمان نیست که بگوئیم باید حدود این کلمه را درست معین کرد؛ به هر حال یک عرفی است. اعتراض به سیاستهای اصل ۴۴، ضدیت با ولایت فقیه نیست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبری، ضدیت با رهبری نیست. دشمنی، نباید کرد. دو نفر طلبه کنار همدیگر مینشینند؛ خیلی هم با هم رفیقند، خیلی هم با هم باصفایند، همدرس هستند، مباحثه میکنند، حرف همدیگر را رد میکنند؛ این حرف او را رد میکند، آن حرف این را رد میکند. ردکردن حرف، به معنای مخالفت کردن، به معنای ضدیت کردن نیست؛ این مفاهیم را باید از هم جدا کرد.»
حتی حضرت آقا در جایی دیگر در مورد برچسب زدن و انگ زدن به افراد در 4 آذر 1388 می فرمایند: «مراقب باشید، مواظب باشید، نمیشود هر کسی را بمجرد یک خطائی یا اشتباهی گفت منافق؛ نمیشود هر کسی را بمجرد اینکه یک کلمه حرفی برخلاف آنچه که من و شما فکر میکنیم، زد، بگوئیم آقا این ضد ولایت فقیه است. در تشخیصها خیلی باید مراقبت کنید. من تأکیدم به شما جوانان عزیز، فرزندان عزیز خود من، جوانان پرشور این کشور در سرتاسر میهن عزیز، همین است. انگیزهها با شدت، با قوّت، با ایمان کامل، با امید کامل به آینده حفظ بشود؛ اما در تشخیصها و در مصداقهای مختلف دقت بشود. بیدقتی در مصداقها، گاهی اوقات ضررها و لطمات بزرگی خواهد زد.»
یا حتی باز حضرت آقا در دیدار دانشجویی 1 مرداد 93 در مورد اختلاف نظر با شخص رهبری فرمودند: «اینجور نیست که همهى مواضعى که آحاد مردم - از جمله دانشجویان که جزو قشرهاى پیشرو هستند - اتخاذ میکنند، بایستى الگوگرفته و برگردان نظراتى باشد که رهبرى ابراز میکند؛ نه، شما بهعنوان یک انسان مسلمان، مؤمن، صاحب فکر، باید نگاه کنید، تکلیفتان را احساس کنید، تحلیل داشته باشید - که من حالا عرض خواهم کرد - نسبت به اشخاص، نسبت به جریانها، نسبت به سیاستها، نسبت به دولتها، موضع داشته باشید، نظر داشته باشید. اینجور نیست که شما باید منتظر بمانید، ببینید که رهبرى دربارهى فلان شخص، یا فلان حرکت، یا فلان عمل، یا فلان سیاست چه موضعى اتخاذ میکند که بر اساس آن، شما هم موضعگیرى کنید؛ نه، اینکه کارها را قفل خواهد کرد. رهبرى وظایفى دارد، آن وظایف را اگر خداى متعال به او کمک کند و توفیق بدهد، عمل خواهد کرد؛ شما هم وظایفى دارید؛ به صحنه نگاه کنید، تصمیمگیرى کنید؛ منتها معیار عبارت باشد از تقوا؛ معیار، تقوا باشد. تقوا یعنى اسیر هواى نَفْس نشدن در جانبدارى و طرفدارى یا در مخالفت و معارضه، در انتقاد یا در تمجید؛ این را رعایت کنید.»
ثالثا، وقتی کسی که از رهبری نقد و یا سؤال می کند که چرا رهبری در فلان موضوع آنگونه عمل کردند، بخواهیم سریعا انگ و برچسب به طرف بزنیم این دقیقا برخلاف آن چیزی هست که رهبری فرمودند در مورد جذب حداکثری. چرا که اولا اینگونه برخورد ها سبب دفع اکثری می شود تا جذب حداکثری. ثانیا عدم اجازه پرسش و نقد رهبری باعث ایجاد فرهنگ چاپلوسی و نفاق می شود که بدترین آفت ها برای یک جامعه است بخصوص جامعه ای که اهداف و آرمان های والایی چون جمهوری اسلامی و آرمان های انقلاب اسلامی و قصد ساختن تمدن نوین اسلامی دارد. ثالثا وقتی که ما پرسش از رهبری را در عمل ممنوع کنیم این در واقع توهین به رهبری هست و معنای این عمل این است که رهبری و ولی فقیه در حقیقت هیچ کاره است و هیچ گونه مسئولیتی ندارد! چرا که همه ما می دانیم مسئول یعنی کسی که مورد سؤال و بازخواست قرار می گیرد.
در پایان این را خطاب به همه دلسوزان و بچه های حزب اللهی و انقلابی بخصوص جوانان مؤمن انقلابی و پرشور و با انگیزه می خواهم بگویم که صبر خود را بالا ببرید و از پرسش ها و انتقادها نه تنها نباید ترسید بلکه باید از نقدها و پرسش ها و بخصوص انتقاد درون گفتمانی در جهت ارتقای گفتمان انقلاب اسلامی بهره ها برد.